فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ
جلسه گرم گرمه، هر کسی به گونه ای درباره موضوع سخن می گوید. نظرات مخالف و موافق در حال رد و بدل شدن است.
- چیزی به ظهر نمانده است.
الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا الله ....
- نه انگار خود ظهر است.
- آره چقدر زود ظهر شد!
- اصلا نفهمیدیم کی وقت ظهر شد!
- خوب کجا بودیم.
- سریع تر باشید تا بحث رو به یه جایی برسونیم.
و تا ساعتی بعد ........!!!!!!!!!!!!!!!
که ناگهان.........
رینگ رینگ ررینگ رینگ رینگ، رینگ ریینگ ررینگ ریینگ رینگرینگ رینگرینگ رینگ ..........
آره مثل اینکه صدای موبایل منه
با خودم می گم :
- یعنی کی می تونه باشه؟
زود گوشی رو برم دارم تا دیر نشده ببینم کیه! شاید از دوستان .........
- وه ببین کیییی داره باهام تماس می گیره؟
- ببخشید من چند دقیقه بروم بیرون الان برمی گردم.
- الو سلام.................!!!!!!!!!!!!!!!
-
آری عزیز چرا سرت را درد بیاورم
نمی دونم فهمیدی چی می خوام بگم. یه بار دیگه عنوان مطلب رو نگاه کن و دو تا تماس رو در متن ببین.در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ
از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان!
باور کن باور!
باور کن بدانچه علم داری!
باور کن که آنچه می دانی حق است!
همانگونه که تشنگی را باور داری.
اما باور نکردند و چنان شدکه خدا
به آنان چشاند حقیقت آنچه را بدان علم
داشتند و باور نداشتند داشتند. آری
ثمره این چنین حیاتی شریک شدن
در ریختن خون بهترین انسانها
حسین
(علیه و علی اولاده واصحابه سلام الله)
بود. نتیجه آن شد که بر روی
بهترین اولاد آدم در چنین روزی
آب
را ببندند و از میهمان دعوت شده
خویش اینگونه پذیرایی کنند. آری دانسته این کار را کردند، می دانستند که راه بر فرزند
رسول خدا بسته اند و می دانستند که دست به خون خدا آلوده اند. اما عالمان ناباور
را یارای درک این حقایق نیست .راستی که چه انتظار بیهوده ای ...
و اما من و تو
آیا؟
تا کنون اندیشیده ای...
به چه؟
به هر آنچه می دانی. چقدر آنچه را که می دانی باور داری. و خوب می دانی که باور است که عمل می آورد. همانگونه که باور داری تشنگی را ! و به سوی آب می روی!!!!!!!
راستی که فصل عظیمی است بین علم و باور آن.
السلام علیک یا ابا عبدالله
دوید و دوید، رفت و رفت، خواند و خواند، آموخت و آموخت اما...
دوید و دوید اما نرسید به آنچه باید.
رفت و رفت؛ اما نه به راهی که مقصد او باشد .
خواند و خواند؛ برگ برگ آفرینش جهان را اما نیافت آنچه شاید.
آموخت و آموخت؛ تا آنجا که بدان رسید که به او قرار نمی دهد آنچه می یابد.
آنچه از دنیا گرفته بود به او آرامش نمی داد و هنوز در پس پرده رازهایی را حس می کرد که خود را یارای در یافتن آنها نمی دید!
که به ناگاه از غیب ندا داده شد:
- بخوان
- (او کیست ؟) چه بخوانم؟ من که خواندن ندانم؟
- به خوان تو می توانی!
و به او آموخت آنچه را نمی دانست... . آری به او نمایانده شد آنچه را نمی دید.
آری ای فرزند آدم
بدان که همه چیز آنچه با این چشمهای ظاهر می بینی نیست.
تو چه دانی که در پس پرده چه غوغایی هست؟
و چنین بود که ندای غیب آمد تا این علم ناقص بشر را کامل کرده و جهت دهد. تا به او بیاموزد که :
از کجا آمده است؟
ز چه رو آمده است؟
و به کجا خواهد رفت.
..................................................؟؟؟؟
با سلام به همه پارسی بلاگی ها
من تازه واردم و پیش از همه به مدیریت پارسی بلاگ عرض ارادت می کنم. راستش از کتابی که در سال 83 فکر کنم چاپ شده با این سایت آشنا شدم.
و در ادامه نسبت به همه دوستانی که در این محیط صمیمی می نویسند عرض سلام و خدا قوت دارم.
از محیط صمیمی حاکم بر این سایت نسبت به بقیه سایت های ارائه دهنده خدمات وبلاگ نویسی بیشتر خوشم آمد.
مطالب زیر را در وبلاگی که در بلاگفا داشتم نوشته بودم که به اینجا انتقال دادم.
آدرسش این بود: http://www.quranliving.blogfa.com/
با مطالعه مطالب و ارائه نظرات خود مرا در ارائه هر چه بهتر موضوعات یاری کنید.
با تشکر فراوان.
بسم الله النور
انسان آفریده شد با این همه استعداد و توانایی بالقوه در او .
اما این استعدادها باید شکوفا می شد و به ظهور می رسید. اما چگونه ؟
شاید بگویید با عقل و فکرش!
ولی عقل وسیله سنجش است و وسیله سنجش زمانی می تواند به راه صحیح هدایت گر باشد که اطلاعات درست و کامل به او رسیده باشد.
شاید دیده باشید وقتی یک واقعه روی می دهد هر کسی تحلیلی از آن دارد. این تعدد در تحلیلها در بسیاری از موارد به تعدد و اختلاف در مواد اولیه تحلیل بر می گردد. انسانها به خاطر پذیرفتن عقاید متفاوت، در هنگام تصمیم گیری درباره موضوعی خاص نظرهای متعددی دارند و به نتایج متفاوت و گاه متناقض دست می یابند.
پس انسان برای رسیدن به نتیجه صحیح و منطبق بر حقیقت نیاز به ورودی ها و داده های صحیحی دارد. اما این ورودی ها از کجا تامین می شود؟
شاید به این موضوع عقیده داشته باشید که علم امروز بشر ضامن تهیه این داده هاست. و عقل برای بررسی صحت و سقم مطلبی باید پیرامون آن مطلب علم داشته باشد. اما بگذارید مستقیم بروم سر اصل مطلب. سوال این است که علم امروز بشری با همه پیشرفتی که کرده است تا کجا توانسته است پاسخ تمام سوالاتی که برای رسیدن به یک زندگی مطلوب لازم است را بدهد؟
علم تجربی امروز تا کجا می تواند یاری گر انسان باشد؟
به قول استاد عزیز( ع ص) علم چون نور است و عقل چون چشم. چشم تا آن جا را می ببیند که نور علم روشن کرده باشد. اما این چشم تیزبین بشر (عقل) با این نور کم و ناچیز و محدود تا کجا را می تواند ببیند؟
و بر فرض روزی بیاید که علم به تمام آنچه مورد نیاز برای دستیابی به حقیقت است دست یابد. اما اکنون که دست نیافته ایم باید چه کرد؟
شما خود پاسخ گویید؟
باز منتظر پاسخهای سبز شما هستم.
با سلام به تمام دوستان
راستش مدتی رفته بودم خونه نتونستم مطلب جدیدی بفرستم. به همین خاطر از دوستان معذرت می خواهم.
اما به اینجا رسیدیم که انسان دارای عقل و غریزه است که برهمکنش این دو می تواند زندگی انسانها را بسازد و بسته به این که کدام یک از این دو بر دیگری غلبه داشته باشد زندگی انسان سمت و سوی متفاوتی خواهد یافت.
اکنون سوالی که در انتهای پست قبلی مطرح شد را پیش می کشیم.
راستی چرا باید انسان عاقل باشد و عقل و تفکری داشته باشد که دیگر موجودات ندارند؟
شاید پاسخ دهید:
حال سوال من اینست مگر در کندوی زنبور عسل یا زندگی مورچه گان، رفاه و آسایش، امنیت و نظم، و عدالت در زندگی اجتماعی در حد اعلای آن وجود ندارد؟
با کمی تامل در می یابیم که زندگی این موجودات از همان ابتدای خلقتشان با استفاده از غریزه ای که در آنها به ودیعه نهاده شده کامل و در اوج نظم و عدالت و رفاه است به گونه ای که ما انسانها گاهی برخی روابط حاکم بر زندگی مان را از آنان تقلید می کنیم!.
پس اگر هدف انسان برقراری اهداف مذکور باشد دیگر چه لزومی به داشتن عقل است؟ خداوند می بایست ما را هم همانند زنبور عسل تنها دارای غریزه می آفرید!
اگر به این نتیجه گیری رسیده باشید باید اذعان کنیم که عقل بشری علاوه بر رسیدن به آنچه در بالا آمده و اهداف انسان مدرن امروزی است وظیفه و نقش مهمتری دارد که فراموش شده است.
اما آن نقش چیست و هدف یا اهداف مهمتر فراروی انسان چیست که انسان باید علارغم تمام موجودات شناخته شده جهان دارای ابزاری به نام عقل باشد تا به آن یا آنها برسد؟
نظر شما چیست؟
منتظرم.
انسان را آفرید.
- ای فرشتگان این انسان است و می خواهد خلیفه من در زمین باشد.
- خداوندا می خواهی موجودی بیافرینی که خونریز است و فساد در زمین بر می انگیزد. اگر به عبادت است که ما تو را تسبیح می کنیم.
- من بهتر می دانم که آنچه آفریده ام چیست و استعدادهای او را بهتر می دانم.
به آدم آموخت اسماء را و گفت:
- ای فرشتگان مرا از اسماء آگاه سازید.
- خداوندا منزهی تو و می دانی که ما جز آنچه به ما آموخته ای نمی دانیم.
- ای آدم!آنان را از اسماء آگاه ساز .
چون آدم آنان را از اسماء آگاه ساخت گفت :
- به شما نگفتم که من چیزهایی در مورد او می دانم که شما نمی دانید؟ پس او را سجده کنید.
و چنین شد که انسان لیاقت سجده یافت.
چرا؟
مگر آن اسماء چه بودند که دانستنشان انسان را لایق سجده کرده بود؟
بگو اگر می دانی؟
اگر انسانی تو نیز آنها را می دانی!
بسم الله النور
انسان آفریده شد با این همه استعداد و توانایی بالقوه در او .
اما این استعدادها باید شکوفا می شد و به ظهور می رسید. اما چگونه ؟
شاید بگویید با عقل و فکرش!
ولی عقل وسیله سنجش است و وسیله سنجش زمانی می تواند به راه صحیح هدایت گر باشد که اطلاعات درست و کامل به او رسیده باشد.
شاید دیده باشید وقتی یک واقعه روی می دهد هر کسی تحلیلی از آن دارد. این تعدد در تحلیلها در بسیاری از موارد به تعدد و اختلاف در مواد اولیه تحلیل بر می گردد. انسانها به خاطر پذیرفتن عقاید متفاوت، در هنگام تصمیم گیری درباره موضوعی خاص نظرهای متعددی دارند و به نتایج متفاوت و گاه متناقض دست می یابند.
پس انسان برای رسیدن به نتیجه صحیح و منطبق بر حقیقت نیاز به ورودی ها و داده های صحیحی دارد. اما این ورودی ها از کجا تامین می شود؟
شاید به این موضوع عقیده داشته باشید که علم امروز بشر ضامن تهیه این داده هاست. و عقل برای بررسی صحت و سقم مطلبی باید پیرامون آن مطلب علم داشته باشد. اما بگذارید مستقیم بروم سر اصل مطلب. سوال این است که علم امروز بشری با همه پیشرفتی که کرده است تا کجا توانسته است پاسخ تمام سوالاتی که برای رسیدن به یک زندگی مطلوب لازم است را بدهد؟
علم تجربی امروز تا کجا می تواند یاری گر انسان باشد؟
به قول استاد عزیز( ع ص) علم چون نور است و عقل چون چشم. چشم تا آن جا را می ببیند که نور علم روشن کرده باشد. اما این چشم تیزبین بشر (عقل) با این نور کم و ناچیز و محدود تا کجا را می تواند ببیند؟
و بر فرض روزی بیاید که علم به تمام آنچه مورد نیاز برای دستیابی به حقیقت است دست یابد. اما اکنون که دست نیافته ایم باید چه کرد؟
شما خود پاسخ گویید؟
باز منتظر پاسخهای سبز شما هستم.
بسم الله النور
یک زندگی قرآنی چه مولفه هایی می تواند داشته باشد؟
پیش از آنکه به این سوال جواب دهیم باید ببینم که آیا دین و قرآن قابل اجرا در زندگی امروزی هست و یا اصلا می تواند طرحی برای ما انسانها داشته باشد یا نه؟
به اعتقاد برخی افراد دین باید تنها در زندگی فردی انسان دخالت داشته باشد و به مسائل اجتماعی و سیاسی بشر کاری نداشته باشد، برخی دیگر هم آنقدر دین زده می شوند که حاضرند هر چیزی را بدین بچسبانند و در دین برای آن تایید و یا عدم تاییدی بیابند.
این یک سوال اساسی است که واقعا آیا دین توان همراهی با انسانها را دارد و اگر دارد تا کجا همراه ماست و باید دنباله رو آن بود؟ و به بیان دیگر تا کجا باید دینی عمل نمود و دینمدار بود؟
پاسخ به این سوال می تواند راهگشای بسیاری از مسائل بوده و ما را در طی مسیر پر پیچ و خم زندگی بسیار کمک کار باشد. در آغاز به این سوال پاسخ خواهیم داد و با مشخص شدن آن قدم بعدی یعنی استفاده از قرآن به عنوان کتاب هدایت و راهنمایی و دستور العمل این دین در اسلام مطرح خواهد گردید. لذا تا پاسخ ندادن به این سوال به عنوان یک سوال برون دینی ورود به قرآن به عنوان یک پدیده درون دینی ممکن نخواهد بود.
کاملا واضح است که جهانبینی انسان در پاسخ به سوال مطرح شده بسیار تاثیر گذار است و جواب دادن به این سوال بر اساس دیدگاه انسان نسبت به جهان و هستی او بسیار متفاوت خواهد بود.
در ادامه مطلب که در روزهای آتی بیان خواهد شد به بررسی دین و کارکرد آن از نظر جهانبینی های مختلف خواهیم پرداخت.
به نظر شما آیا دین حق دخالت در زندگی ما را دارد و اگر دارد تا کجا؟
منتظر پاسخ های سبز شما هستم.
بسم الله النور
در این وبلاگ تصمیم بر آن است که مولفه های یک زندگی قرآنی بیان شود. هر چیزی که تصور آن ممکن است و در طول یک روز با آن روبه رو خواهیم شد، بیان خواهد گردید.
با توجه به اینکه تمام آنچه برای زندگی یک انسان در راستای کمال و رسیدن به رتبه انسان کامل لازم است، به ادعای خود قرآن، در قرآن آمده است:
وَلَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلّا فِی کِتَابٍ مُبینٍ . ( انعام ?? )
بنابراین می توان ادعا نمود که می توان یک زندگی کاملا قرآنی بر اساس آیات قرآن ساخت.
ان شاء الله که موضوعاتی که به ذهنم می آید و در این وبلاگ منعکس می شود، به گونه ای باشد که خوانندگان را در باز نمودن راهی دیگر و نگاهی دیگر به آنچه در اطراف ما می گذرد کمک نماید.
ان شاء الله