بسم الله النور
در این وبلاگ تصمیم بر آن است که مولفه های یک زندگی قرآنی بیان شود. هر چیزی که تصور آن ممکن است و در طول یک روز با آن روبه رو خواهیم شد، بیان خواهد گردید.
با توجه به اینکه تمام آنچه برای زندگی یک انسان در راستای کمال و رسیدن به رتبه انسان کامل لازم است، به ادعای خود قرآن، در قرآن آمده است:
وَلَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلّا فِی کِتَابٍ مُبینٍ . ( انعام ?? )
بنابراین می توان ادعا نمود که می توان یک زندگی کاملا قرآنی بر اساس آیات قرآن ساخت.
ان شاء الله که موضوعاتی که به ذهنم می آید و در این وبلاگ منعکس می شود، به گونه ای باشد که خوانندگان را در باز نمودن راهی دیگر و نگاهی دیگر به آنچه در اطراف ما می گذرد کمک نماید.
ان شاء الله
در مباحث گذشته به این سوال رسیدیم که آیا اساسا در زندگی خود به دین نیازی داریم و اگر داریم تا کجا و تا چه محدوده ای؟ به دیگر سخن تا کجا باید دنباله رو دین بود؟
فرض کنید انسانی اکنون متولد شده و دیده به جهانی گشوده است که آماده است تمام آنچه در اوست را برای رسیدن به رشد و تکامل انسان در خدمت او قرار دهد.
پس اکنون این انسان است که باید از این نعمات در راستای هدف زندگی اش استفاده کند، اما چگونه؟
موجودات برای استفاده از یک چیز به ابزار نیاز دارند و در کنار این ابزار به عامل هدایتگری که این ابزار را در راستای رسیدن به آنچه مورد نیاز است هدایت کند.
چیزی که مشهود است آنست که انسانها در میان تمامی موجودات شناخته شده هم از نظر ابزار و هم از نظر عامل هدایت کننده این ابزارهای با دیگر موجودات تفاوت اساسی دارد.
چهار پایان را در نظر بگیرید. این دسته از موجودات زنده یا ابزاری جز آنچه در بدن آنان می باشد ابزار دیگری برای استفاده از نعمات دنیا نداشته و یا اگر هم دارند بسیار محدود است و هدایت این ابزارها هم توسط عاملی به نام غریزه است که در درون آنها به ودیعه نهاده شده است. و در سطح بالاتر آن موجودات زنده ای مثل زنبور عسل یا مورچه ها را در نظر بگیرید که علاوه بر غریزه فردی شان از یک غریزه جمعی نیز به منظور جهت دهی به کارهایشان بهره می برند.
اما انسان چطور؟
انسانها جهت هدایت ابزارهای خود که می تواند ابزارهای موجود در بدن او باشد یا ابزارهای ساخته شده توسط خود او از دو عامل کمک می گیرد. این که انسان کاری را انجام می دهد یا به این دلیل است که غریزه اش اینگونه حکم می کند که این عمل را انجام دهد یا اینکه فرمان عقلش این حکم را می کند یا اینکه ترکیبی از این دو.
کودکی را در نظر بگیرید که تازه متولد شده است. او یک انسان است اما برای شیر خوردن خود هیچگونه تفکری نمی کند و بر اثر غریزه خود هنگام گرسنگی گریه می کند تا به او شیر داده شود و یا تمایل یک انسان بالغ به جنس مخالف یک امر غریزی است که در زمان خود نیاز به تفکر و تعقل ندارد.
اما همین انسان را در نظر بگیرد که تصمیم می گیرد در عین تشنگی و وجود آب رفع عطش نکند، کاری که عقلا خلاف غریزه اش است و مطمئنا آن را بر مبنایی عقلی انجام می دهد. البته اینکه چرا عقل مجبور به چنین تصمیمی شده است ممکن است امری غریزی باشد که برای رسیدن به هدف غریزی بالاتری باشد و ممکن است چیزی غیر از غریزه نیز باشد. در هر صورت چیزی که آشکار است اینست که انسان منبع تصمیم گیری دیگری هم دارد. حال ممکن است یکی از این دو منبع تصمیم گیری بر دیگری غلبه کند و که نتیجه غلبه هر یک بر دیگری می تواند نتایج متفاوتی به بار آورد.
حال سوال اینست که چرا باید انسان بر خلاف سایر موجودات به منبع تصمیم گیری دیگری هم مجهز باشد و هدف از وجود آن چیست؟؟؟؟؟