باور کن باور!
باور کن بدانچه علم داری!
باور کن که آنچه می دانی حق است!
همانگونه که تشنگی را باور داری.
اما باور نکردند و چنان شدکه خدا
به آنان چشاند حقیقت آنچه را بدان علم
داشتند و باور نداشتند داشتند. آری
ثمره این چنین حیاتی شریک شدن
در ریختن خون بهترین انسانها
حسین
(علیه و علی اولاده واصحابه سلام الله)
بود. نتیجه آن شد که بر روی
بهترین اولاد آدم در چنین روزی
آب
را ببندند و از میهمان دعوت شده
خویش اینگونه پذیرایی کنند. آری دانسته این کار را کردند، می دانستند که راه بر فرزند
رسول خدا بسته اند و می دانستند که دست به خون خدا آلوده اند. اما عالمان ناباور
را یارای درک این حقایق نیست .راستی که چه انتظار بیهوده ای ...
و اما من و تو
آیا؟
تا کنون اندیشیده ای...
به چه؟
به هر آنچه می دانی. چقدر آنچه را که می دانی باور داری. و خوب می دانی که باور است که عمل می آورد. همانگونه که باور داری تشنگی را ! و به سوی آب می روی!!!!!!!
راستی که فصل عظیمی است بین علم و باور آن.
السلام علیک یا ابا عبدالله